۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و نود و پنجمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «سختی را پای دار که در زیر نگاه خداوند هستی» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۴۸﴾
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿۴۹﴾( طور49-48)
و (ای رسول) بر حکم خدا و حکمت الهی صبر کن. همانا که تو در زیر نگاه ما هستی. پس به هر کاری که برخاستی پروردگارت را تسبیح گوی و ستایش کن(48) و شب هنگام نیز خدای خود را حمد و ثناگوی و نیز در آن هنگام که ستارگان آهنگ رفتن کنند(49).
اینک خداوند رسولش را، و همه مومنان و سالکان راه عشق را به پایداری و شکیبایی فرمان داده و چنان شهدی در این فرمان نهاد که تلخی صبر را شیرین و سختی خار خاره را به گُل و نسرین بدل میکند و آن لطیفه این است که تو در این راه تنها نیستی بلکه لحظه به لحظه در زیر نگاه من قرار داری. اگر عاشق و سالک را متذکر این معنی باشد که در زیر نگاه معشوق قرار دارد از هیچ سختی به خاطر عشق او شکوه نخواهد کرد.
عطار در بیان این معنی حکایتی نقل میکند که شنیدنی است. حکایت این است که مردی را در ملا عام تازیانه میزدند بدین جرم که با معشوقهای عشرتی کرده است.
او در زیر ضربات هیچ فریاد نمیکرد بلکه چهرهای شکیبا و گشاده داشت. شبلی بر وی گذشت و پرسید که: ای مرد، تو را از این ضربهها هیچ درد نمیآید؟ گفت: چرا میآید، میبینی آثار آن را بر جسم من از زخم و کبودی گفت: پس چگونه است آه و ناله نمیکنی؟ گفت: در آن دورها، در کنار پنجره، معشوقی که با وی بودهام مرا نظاره میکند و نمیخواهم در پیش او سستی و ناتوانی نشان دهم. معروف است که شبلی بیهوش شد و چون او را به هوش آوردند گفتند: از سخن آن مرد چه درک کردی که بیهوش افتادی؟ گفت: این مرد به خاطر معشوق فانی و گذران، سختیها را به جان میخرد و هیچ دم برنمیآورد تا خود را به مردانگی و قوت در پیش آن معشوق نمایش دهد و ما که لحظه به لحظه از هزاران هزار پنجره در زیر نگاه معشوق ازلی هستیم به کمترین رنج و محنتی فریاد برمیآوریم و بیتابی میکنیم.
خداوند با بیان این لطیفه میفرماید که تو بر حکم خدا و حکمت الهی صبر و استقامت کن که ما لحظه به لحظه تو را مینگریم. پس هرگاه به هر کار برخاستی به حمد و ستایش پروردگارت بپرداز و شبها نیز او را تسبیح گوی و نیز در هنگام سحر که ستارگان روی واپس میکنند.
هنگام سحر چو دیده بگشایی
بر چرخ نگر که بیتماشا نیست
انجم همه شاهدان شاهدباز
و آن شاهد شاهدان هویدا نیست
هر گوشه آسمان بتی رقصان
کس نیست که مست بیسر و پا نیست
نظمیست عیان منظمی پنهان
پنهان نه، که چون وی آشکارا نیست (الهی قمشهای)
هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمن دعای شب و ورد سحری بود (حافظ)
این حالت اگر باشد غالب به سحر باشد
کو آنکه براندازد او مفرش و بالین را (دیوان شمس)
سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری
که گریزید ز خود در چمن بیخبری (دیوان شمس)
در جهان اسراری هست که تنها در هنگام سحر فاش میشود (ویکتور هوگو)
انتهای پیام